کد مطلب:35559 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:153
شب و روز بودم به جان بردبار چه خوبست در غم شكیبا شدن فرو برده دندان به روی جگر چه والا بود صبر اندر بلا نه، من نیستم در غمت بردبار همیشه، به هر شیون داغدار جوانمرده ها را سرودم مدام به مرگ تو شیون سزاوار شد حقیقت چنانست مرگت به جان به تاریخ بگذشتگان، ماتمی عزایی نباشد دگر بعد از این بلی، نیست دیگر مرا رنج و غم [صفحه 293]
امیرالمومنین (ع) در آن روز كه پیكر مقدس پیغمبر را به خاك سپرد، بر بالین مزارش چنین گفت:
كنون صبر كرد از دل من فرار
به لبخند با خون دلها شدن
چنان كز جگربند سازد گذر
ندارم ولی تاب مرگ ترا
نه آسان از این داغ یابم قرار
گرفتم بسی خرده در روزگار
جوانمرد را ضجه باشد حرام
بدان كز فراغت عزادار شد
كه گویی به جانست كوهی كلان
ندیدم چو مرگت، چه سنگین غمی
چو مرگ تو ای وای بر مسلمین!
كه در پیش داغت نبوده است كم
صفحه 293.